2024-03-29T19:08:42Z
https://jopp.gau.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=429
پژوهشهای تولید گیاهی
2322-2050
2322-2050
1394
22
3
فهرست مقالات
2015
11
22
1
1
https://jopp.gau.ac.ir/article_2686_8d22c32cf8aa554d78d459a31d57f336.pdf
پژوهشهای تولید گیاهی
2322-2050
2322-2050
1394
22
3
پارامتریابی و ارزیابی مدل SSM-iLegume برای پیشبینی رشد و عملکرد سویا در شرایط گرگان
علیرضا
نه بندانی
افشین
سلطانی
ابراهیم
زینلی
سامیه
رئیسی
روح الله
نجفی
مدلهای شبیهسازی گیاهان زراعی نمود ریاضی فرآیندهای رشد گیاه بوده که توسط روابط بین ژنوتیپ، محیط زیست و مدیریت محصول تحت تاثیر قرار میگیرند. استفاده از مدلهای شبیهسازی گیاهان زراعی به عنوان مکملی کارگشا برای تحقیقات آزمایشی مطرح است. این مدلها میتوانند برای تفسیر نتایج و بررسی سیستمهای زراعی در شرایط محیطی و مدیریتهای متفاوت مورد استفاده قرار گیرند.با وجود مدلهای فراوان در سویا، مدل SSM-iLegume به دلایل زیر ترجیح داده شد:1- سایر مدلها به اندازهی کافی روشن و واضح نمیباشند. زیرا یک مدل مناسب باید دارای پارامترها، شکلها و کدهای کاملاً مشخص و واضحی باشد.2- بیشتر مدلها برای پیشبینی فرآیندهای کلیدی در گیاهان زراعی از معادلات و پارامترهای زیادی استفاده میکنند. در بعضی موارد ساختار مدل به قدری پیچیده است که حتی برای اعضای تیم سازنده مدل نیز واضح نیست. گاهی افزودن پیچیدگی در این مدلها ضرورتی نداشته و منجر به افزایش خطا در آنها میشود. کاربرانی که از مدلهای جعبه سیاه استفاده میکنند نمی-توانند بصورت شفاف ساختار مدل و محدودیتهای آن را بدانند. همچنین مدلهای پیچیده نیاز به وارد کردن ورودیهای زیادی هستند که ممکن است به راحتی در دسترس نباشند.3- گاهی نرم افزار مدل ساده، واضح و انعطافپذیر نیست. در بسیاری از موارد استفاده کننده از مدل نیازمند کمک گرفتن از افرادی است که اشراف کامل به مدل دارند.4- تعداد زیادی از مدلها دارای یک یا چند پارامتر نامفهوم میباشند. در این مدل تمامی پارامترهای مربوط به گیاه زراعی و رقم بهصورت واضح و شفاف بوده و همه قابل اندازهگیری مستقیم است. هدف از این مطالعه توصیف یک مدل برای گیاه سویا (SSM-iLegume)، تعیین ضرایب ژنتیکی ارقام سویا مورد کشت در گرگان برای مدل و ارایه نتایج حاصل از ارزیابی آن بود.مواد و روشها:مدل SSM-iLegume مراحل فنولوژیک را به عنوان تابعی از دما و طول روز پیش بینی میکند. محاسبه مراحل فنولوژی در مدل براساس مفهوم روز بیولوژیک (حداقل تعداد روز لازم برای تکمیل مرحله نمو معین در دما، طول روز و رطوبت مطلوب) می-باشد. گسترش و پیر شدن سطح برگ تابعی از دما، نیتروژن فراهم برای رشد برگ، تراکم بوته و انتقال مجدد نیتروژن میباشد. برای شبیه سازی گسترش سطح برگ، گام اول تعیین افزایش تعداد برگ در ساقه اصلی در هر روز با استفاده از مفهوم فیلوکرون (واحد دمایی بین ظهور برگ متوالی) است. تولید ماده خشک به عنوان تابعی از تشعشع دریافت شده و دما تخمین زده میشود. افزایش روزانه ماده خشک گیاه زراعی توسط تولید ناشی از تشعشع فعال فتوسنتزی برآورد میشود، که تابعی از تشعشع دریافت شده توسط گیاه زراعی (FINT) و کارایی استفاده از PAR جهت تولید ماده خشک گیاه، مانند کارایی استفاده از تشعشع، میباشد. مدلسازی سرعت رشد دانهها و تشکیل عملکرد بر مبنای مفهوم افزایش خطی شاخص برداشت توسط سلطانی و سینکلر (2011) شرح داده شده است. مدل را میتواند از سایت https://sites.google.com/site/afshinsoltani/-9-down دانلود کرد. مدل نیاز به دادههای هواشناسی روزانه مانند حداقل و حداکثر دما، مقدار بارندگی و تشعشع خورشید دارد. مدل میتواند برای سناریوها/تیمارهای متعدد برای بیش از چندین سال اجرا شود.یافتهها:برای برآورد ضرایب و ارزیابی مدل از دادههای آزمایشهای مزرعهای مختلف استفاده شد. بعد از برآورد پارامترهای ژنتیکی، مدل با استفاده از دادههای مستقل مورد آزمایش قرار گرفت و نتایج حاکی از کارایی قابل قبول آن برای جنبههای مهم گیاه زراعی در مقابل آزمایشات مشاهده شده شامل روز تا گلدهی (11CV=، 8/5RMSE=) روز تا رسیدگی (6CV=، 7/8RMSE=)، تعداد گره روی ساقه اصلی (13CV=، 7/1RMSE=) و عملکرد دانه (15CV=، 48RMSE=) بود.نتیجهگیری:نتایج نشان داد که برآوردها برای متغیرهای مختلف قابل قبولی است. بنابراین، این مدل میتواند در مطالعات شبیهسازی عملکرد سویا و محدودیتهای آن در واکنش به شرایط زیست محیطی، ورودیهای مدیریتی و عوامل ژنتیکی استفاده شود.
مدل های گیاهان زراعی
سویا
مدل SSM
شبیه سازی
2015
11
22
1
26
https://jopp.gau.ac.ir/article_2667_7024ed38b3a6d166b90b6f66c496132f.pdf
پژوهشهای تولید گیاهی
2322-2050
2322-2050
1394
22
3
مطالعه اثر تلقیح میکوریزی و پرایمینگ بذر بر خصوصیات ریشه و بخش هوایی عدس
محسن
آذرنیا
عباس
بیابانی
حمیدرضا
عیسوند
ابراهیم غلامعلی پور
علمداری
سابقه و هدف: با توجه به گزارش فائو متوسط عملکرد عدس در ایران از متوسط عملکرد آن در جهان خیلی کمتر است که این امر ناشی از کیفیت پایین گیاهچههای تولیدی، ظرفیت پایین جوانهزنی و سبزشدن، تنشهای زنده و غیر زنده و استقرار نامطلوب گیاهچه، میباشد که به ناچار باید به دنبال راهی برای ارتقاء این مولفهها بود. راهحل مناسب جهت افزایش کیفیت، درصد و سرعت جوانهزنی بذر و نهایتاً رشد و عملکرد گیاهان زراعی در سالهای مختلف، پرایمینگ میباشد. بهطوریکه این روش میتواند باعث رشد سریعتر گیاهچه، افزایش درصد و سرعت جوانهزنی، تحمل گیاه به خشکی از طریق توسعه ریشهها تحت شرایط متغیر محیطی، گلدهی زودتر و افزایش کمی و کیفی عملکرد و افزایش جذب مواد غذایی شود. بنابراین آزمایش حاضر با هدف بررسی اثر تلقیح میکوریزایی و پرایمینگ بذر با برخی تنظیم کنندههای رشد گیاهی بر بعضی خصوصیات ریشه و بخش هوایی عدس انجام شد. مواد و روشها: بهمنظور ارزیابی عکسالعمل عدس به پرایمینگ بذر (بدون پرایمینگ بذر، هیدروپرایمینگ، 100 قسمت در میلیون اسید جیبرلیک، 100 قسمت در میلیون اسید سالیسیلیک، 100 قسمت در میلیون اسید جیبرلیک × 100 قسمت در میلیون اسید سالیسیلیک) و تلقیح میکوریزایی خاک (عدم تلقیح به عنوان شاهد، تلقیح با گونههای Glomus intraradices و G. mosseae)، آزمایش فاکتوریل بر پایه طرح بلوکهای کامل تصادفی در چهار تکرار در مزرعه و گلخانه تحقیقاتی دانشگاه گنبد کاووس در سال 93-1392 به اجرا درآمد. صفتهای مورد اندازهگیری شامل؛ سرعت و درصد سبزشدن، قدرت بذر، طول ریشه، سطح ریشه، حجم ریشه، تعداد ریشه فرعی، تعداد گره تثبیت کننده نیتروژن، درصد گرههای فعال، وزنتر و خشک گرههای تثبیت کننده نیتروژن، طول ساقه، تعداد شاخه فرعی اولیه، سطح برگ، وزن خشک ساقه و وزن خشک برگ بودند. یافتهها: نتایج نشان داد که تیمارهای مختلف تلقیح میکوریزی، پرایمینگ و اثر متقابل آنها تأثیر معنیداری بر برخی صفات مورد مطالعه داشتند. تیمارهای مختلف پرایمینگ در شرایط کاربرد قارچهای میکوریزی اثر معنیدار بیشتری بر اکثر صفات مورد مورد اندازهگیری نسبت به عدم کاربرد این قارچها داشتند. تلقیح میکوریزی با قارچ G. mosseae + اسید سالیسیلیک حجم ریشه (10/12میلیمتر مکعب)، وزنتر (178/0 میلیگرم) و وزن خشک گرههای تثبیت کننده نیتروژن (58/9 میلیگرم) را بهطور معنیداری افزایش داد ند. از سوی دیگر تیمارهای ترکیبی G. intraradices + اسید سالیسیلیک موجب افزایش معنیدار سطح برگ (42/96 سانتیمتر مربع)، وزن خشک برگ (97/29 میلیگرم در گیاهچه) و طول ریشه (27/25 سانتیمتر) شدند. در این مطالعه بیشترین تعداد گره تثبیت کننده نیتروژن، طول ساقه، قدرت بذر و تعداد ریشه فرعی از تیمار ترکیبی قارچ G. intraradices + اسید جیبرلیک بهدست آمد که با سایر تیمارها و تیمار شاهد اختلاف معنیداری داشت. تیمار ترکیبی هیدروپرایمینگ + G. mosseae حجم ریشه و عملکرد دانه را نسبت به تیمار شاهد و تیمارهای تکی افزایش داد. نتیجهگیری: یافتههای آزمایش حاضر نشان دااد که اثرات ترکیبی تیمارهای پرایمینگ و تیمارهای تلقیح میکوریزی اثرات مثبت معنیداری بیشتری نسبت به تیمار شاهد و تیمارهای تنهای آنها داشتند.
اسید جیبرلیک
اسید سالیسیلیک
درصد گرههای فعال
حجم ریشه
2015
11
22
27
53
https://jopp.gau.ac.ir/article_2668_a9a8b875fc9b6e86ade2582a09a40e81.pdf
پژوهشهای تولید گیاهی
2322-2050
2322-2050
1394
22
3
تاثیر دوره غرقابی و نوع تغذیه نیتروژنی بر صفات کمی و کیفی سویا (Glycine max (L.) Merr)
محمد
خادم پیر
سراله
گالشی
افشین
سلطانی
فرشید
قادری فر
چکیده مبسوطسابقه و هدفدانههای روغنی پس از غلات، دومین ذخایر غذایی جهان را تشکیل میدهند. تنشهای محیطی همواره یکی از مهمترین عوامل کاهشدهنده عملکرد و تولید گیاهان زراعی به شمار رفته و مقابله و یا کاهش اثر تنشها به عنوان راهکاری مفید در جهت افزایش کیفی و کمی عملکرد محصولات مدنظر بوده است. غرقاب به شرایطی گفته میشود که قسمتی از ساقه گیاه در زیر سطح آب باشد. تنش غرقابی محدودکننده رشد و عملکرد گیاهان زراعی بهخصوص در نواحی مرطوب میباشد و موجب تغییراتی در اجزای عملکرد، ظرفیت غلاف، عملکرد بیولوژیکی و کاهش عملکرد دانه در گیاهان روغنی میشود. با توجه به اینکه سویا یکی از مهمترین گیاهان روغنی کشور میباشد شناخت مجموعه عواملی که باعث بروز تنش غرقاب و در نتیجه موجب کاهش عملکرد سویا میشوند، امری ضروری است. بنابراین به منظور بررسی اثر دوره غرقابی و نوع تغذیه نیتروژنی بر کمیت و کیفیت عملکرد دانه سویا (Glycine max (L.) Merr) آزمایشی در دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان، در سال 1391 انجام شد.مواد و روشهااین آزمایش با آرایش فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی، در سه تکرار به صورت گلدانی انجام شد (برای هر تیمار 3 گلدان وجود داشت که که هر گلدان بهعنوان یک تکرار در نظر گرفته شد). فاکتورهای مورد بررسی شامل: سطوح تغدیهای در سه سطح (1- تلقیح با باکتری japonicum BradyRhizobium 2- عدم تلقیح با باکتری و مصرف کود نیتروژنه (اوره) 3- عدم تلقیح با باکتری و عدم مصرف کود نیتروژنه) و فاکتور دوم دوره غرقاب در چهار سطح شامل: صفر، 5، 10 و 15 روز بود. دوره غرقاب در مرحله رشد زایشی (R2) اعمال گردید. در این آزمایش عملکرد دانه، اجزا عملکرد دانه، درصد روغن و پروتیین دانه اندازهگیری شد.یافتههابر اساس نتایج این آزمایش نشان داد درصد روغن و عملکرد دانه در تمام سطوح تغذیهای، طی تنش غرقاب دارای روندی کاهشی، اما درصد پروتئین دارای روند افزایشی بود. تفاوت معنیداری (05/0=α) بین سطوح تغذیهای از نظر عملکرد، درصد روغن و پروتئین دانه وجود داشت. بالاترین عملکرد دانه (3/32 گرم در بوته) و درصد روغن دانه (3/26 درصد) در تیمار عدم تلقیح با باکتری و تغذیه با کود در شرایط عدم اعمال تنش غرقابی بدست آمد و کمترین عملکرد دانه (1/2 گرم در بوته) و درصد روغن دانه (11 درصد) در تیمار عدم تلقیح با باکتری و عدم مصرف کود در 15 روز غرقابی حاصل گردید. بیشترین درصد پروتئین دانه (37/39 درصد) در تیمار مصرف کود و بدون تلقیح با باکتری در 15 روز غرقابی و کمترین میزان آن (93/16 درصد) در تیمار عدم تلقیح و مصرف کود و عدم تنش غرقابی مشاهده گردید. نتیجهگیری نتایج این تحقیق نشان داد با کاهش مقدار نیتروژن قابل دسترس گیاه و افزایش دوره غرقاب، عملکرد دانه و درصد روغن بذر کاهش مییابد و نیز با افزایش مدت تنش غرقاب درصد پروتئین بذر افزایش پیدا میکند. نتایج این آزمایش همچنین نشان داد استفاده از کود اوره عملکرد دانه را نسبت به زمانی که گیاه سویا فقط با باکتری تلقیح میشود به طور معنیداری افزایش میدهد .
اوره
پروتئین دانه
تلقیح با باکتری
روغن دانه
عملکرد دانه
2015
11
22
55
78
https://jopp.gau.ac.ir/article_2669_44a930f584e4e1c010eaae25ab2eabeb.pdf
پژوهشهای تولید گیاهی
2322-2050
2322-2050
1394
22
3
بررسی تغییرات کیفیت بذر در طی نمو و رسیدگی بذر در هیبریدهای منوژرم چغندرقند
سلیم
فرزانه
بهنام
کامکار
فرشید
قادری فر
محمد علی
چگینی
تسابقه و هدف: کیفیت بذر در چغندرقند مهمترین عامل تعیینکننده عملکرد ریشه است. بذرهایی که دارای درصد جوانهزنی کمتر و جوانهزنی آنها کند و غیریکنواخت باشد، بوتههای حاصل از آنها نیز رشد اولیه کندتری خواهند داشت. نتایج تحقیقات مختلف حاکی از آن است که زمان برداشت یکی از عوامل مهم تاثیر گذار بر کیفیت بذر چغندرقند میباشد. در برداشت زود هنگام چغندرقند، جوانهزنی و بنیه بذر پایین میباشد و برداشت دیر هنگام نیز به افزایش تلفات ناشی از ریزش بذر منجر میشود. با این وجود در هر تعداد مشخص روز بعد از اولین گل، ارقام ممکن است از نظر درصد جوانهزنی به طور قابلملاحظهای متفاوت باشند. همانند سایر گیاهان زراعی، تعیین زمان برداشت برای حصول بذرهایی با کیفیت بالا در چغندرقند الزامی است. بنابراین این تحقیق به منظور مطالعه تغییرات کیفیت بذر در طول نمو و رسیدگی بذر در پایههای مادری چغندرقند و تعیین مرحلهای از نمو که در آن، بذر دارای حداکثر کیفیت است، صورت گرفت.مواد و روشها: این تحقیق در سال 1392 در ایستگاه تحقیقات کشاورزی اردبیل (آلاروق) و در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با12 تکرار اجرا گردید. تیمارهای آزمایش شامل پنج پایه مادری دیپلوئید نر عقیم سینگل کراس شامل 436×7112، SB36×7112، 231×261، SB37×28874 و 419×SB36 بودند. هر کرت آزمایشی شامل هشت خط کاشت به طول شش متر با فاصله 60 سانتیمتر بود. بهطوریکه دو ردیف کناری بهعنوان والد پدری (اوتایپ) و شش ردیف وسطی به والدین نرعقیم اختصاص یافته بود. برای ارزیابی تغییرات کیفیت بذر در چغندرقند در مرحله گلدهی 5 بوته از هر کرت علامتدار شدند و از 50 درصد گلدهی تا پایان دوره رشد، از بذرهای در حال رشد با فواصل زمانی 7-5 روز برداشت شدند. بعد از برداشت بذر و محاسبه وزن تر، وزن خشک میوهها، آزمونهای جوانهزنی، تسریع پیری و هدایت الکتریکی انجام گرفتیافتهها: نتایج نشان داد که در بین پایههای مادری مختلف از نظر حداکثر وزن خشک بذر تفاوت وجود داشت و درجه روز رشد لازم برای رسیدن به حداکثر وزن خشک بعد از 50 درصد گلدهی، در پایههای مادری 7112×SB36 ، SB37×28874، 7112×436، 419×SB36 و 261×231 به ترتیب معادل 5/507، 3/563، 3/459، 7/499 و 7/492 درجه روز رشد بود. در این زمانها رطوبت بذر به ترتیب 3/52، 8/40، 6/52، 4/44 و 5/42 درصد بود. رسیدگی کیفی در پایههای مادری SB37×28874 و 261×231 قبل از رسیدگی فیزیولوژیکی اتفاق افتاد ولی در پایههای مادری 7112×SB36 ، 7112×436 و 419×SB36 بعد از رسیدگی فیزیولوژیکی به حداکثر کیفیت (حداکثر جوانهزنی) رسیدند. نتیجهگیری: برای رسیدن به کیفیت بالا در بذر چغندرقند، باید عملیات برداشت پس از 580-480 درجه روز رشد بعد از 50 درصد گلدهی انجام شود که در این زمان رطوبت بذر بین 52-40 درصد و رنگ قشر خارجی میوه قرمز است.
رسیدگی کیفی
رسیدگی فیزیولوژیکی
تولید بذر
چغندرقند
2015
11
22
78
103
https://jopp.gau.ac.ir/article_2670_8aabe11b65ab33d1607d962bb4e6d325.pdf
پژوهشهای تولید گیاهی
2322-2050
2322-2050
1394
22
3
پاسخ تولید و کیفیت گیاه خرفه (Portulaca oleracea) به منابع مختلف کودهای آلی و شیمیایی
بهجت
عمرانی
سیف اله
فلاح
سابقه و هدف: اگر چه کودهای شیمیایی در کوتاه مدت میتواند موجب افزایش عملکرد سبزیها در واحد سطح گردد، ولی باید در هر فصل کشت دوباره تجدید شوند که این روند باعث افزایش تجمع نیترات در اندام هوایی سبزیها، آبشویی نیتروژن و آلودگی منابع آبی، از بین رفتن ریزجانداران و حشرات مفید و کاهش حاصلخیزی خاک خواهد شد و به مرور زمان موجب کاهش عملکرد و کیفیت در سبزیها میشود. بنابراین هدف از این آزمایش جلوگیری از اثرات نامطلوب کودهای شیمیایی و بهبود کیفیت در سبزیها بود. مواد و روشها: آزمایش در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی، دانشگاه شهرکرد در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در سال 1393 اجرا شد. تیمارهای مختلف کودی شامل F0: شاهد (عدم مصرف کود)؛ F1 : کود مرغی بر اساس نیاز نیتروژن گیاه؛ F2: کود مرغی بر اساس نیاز فسفر گیاه؛ F3: کود گاوی بر اساس نیاز نیتروژن گیاه؛ F4: کود گاوی بر اساس نیاز فسفر گیاه؛ F5: کود شیمیایی معادل F1؛ F6: کود شیمیایی معادل F2 ؛ F7: کود شیمیایی معادل F3؛ F8: کود شیمیایی معادل F4 بودند. یافتهها: نتایج نشان داد که میزان نیترات تیمارهای کود مرغی و کود گاوی بهطور معنیداری کمتر از تیمارهای کود شیمیایی بود. بیشترین میزان نیترات در برداشت اول به تیمار F7 با میانگین 77/98 میلیگرم بر کیلوگرم و در برداشت دوم به تیمارهای F5 و F7 (به ترتیب با میانگین 37/117 و 47/115 میلیگرم بر کیلوگرم) اختصاص داشت. در برداشت اول، تیمارهای F1 و F2 دارای بیشترین کیفیت ظاهری بودند. اما در برداشت دوم، کیفیت ظاهری تیمارهای F2 و F5 افزایش معنیداری نسبت به دیگر تیمارها نشان دادند. در برداشت اول، میزان رطوبت در تیمارهای F2 و F5 با تیمارهای F3، F4 و F8 اختلاف معنیداری نشان نداد، برای برداشت دوم میزان رطوبت تیمار F3 علاوه بر تیمارهای کود آلی با تیمار شیمیایی F6 و تیمار شاهد تفاوت معنیداری نشان نداد. ضرایب همبستگی نشان داد که بین نیترات و کیفیت ظاهری سبزی رابطهای مثبت و معنیدار (05/0Pنتیجهگیری: بهطور کلی نتیجهگیری میشود که تأمین کود از منبع آلی (کود مرغی و کود گاوی) منجر به افزایش کیفیت و سلامت محصول خرفه میشود.
سلامت
نیترات
قند محلول
کود مرغی
2015
11
22
105
127
https://jopp.gau.ac.ir/article_2671_7c9e7d8594b66001dc31f44dc0e56370.pdf
پژوهشهای تولید گیاهی
2322-2050
2322-2050
1394
22
3
بررسی تغییرات میزان پروتئین و ترکیبات فنلی در برگهای ارقام حساس و مقاوم توتون آلوده به ویروس وای سیبزمینی (PVY)
عبدالرحمن
عبدالهی
سعید
نصرالله نژاد
سید مهدی
جعفری
محسن
یزدانیان
میثم
تقی نسب
چکیدهسابقه و هدف: توتون (Nicotiana tabacum) گیاهی است، گرما دوست، یکساله، شامل تعدادی گونه یا تعدادی هیبرید که متعلق به تیرهی Solanaceae میباشد. پاسخ بیوشیمیایی نسبت به آلودگیهای ویروسی در گیاهان مختلف متفاوت است. یکی از جنبه-های مهم دفاعی گیاه میزبان دربرابر عوامل بیماریزا، دفاع بیوشیمیایی و واکنشهای پیچیده مربوط به آن است. ویروس وای سیبزمینی (Potato virus Y, PVY) از خانواده Potyviridae ازپراکنش جهانی برخورداراست و از بیمارگرهای رایج مزارع توتون در ایران میباشد. ارقام مختلف توتون در برابر سویههای این ویروس عکسالعملهای متفاوتی را نشان میدهند. مواد و روش ها: در این تحقیق، تغییرات پارامترهای بیوشیمیایی پروتئین کل، فنل کل و فعالیت آنزیمهای پراکسیداز و پلیفنلاکسیداز در برگهای دو رقم توتون مقاوم (VAM) و حساس (K326) پس از مایهزنی مکانیکی با عصاره ویروس وای سیب زمینی نژاد (PVYO) در زمانهای 1، 2، 3، 4و 5 روز پس از مایهزنی در شرایط گلخانهای مورد بررسی قرار گرفت. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با 4 تکرار اجرا شد. جهت تأیید وجود آلودگی و تعیین میزان جذب نوری (OD)ویروس مذکور در نمونهها از آزمون داس-الایزا و آنتیبادی پلیکلونال اختصاصی PVY استفاده گردید. یافته ها: مقایسه میانگین فاکتورهای معنیدار شده در جدول تجزیه واریانس با آزمون چند دامنهای دانکن نشان داد که میزان پروتئین کل رقم VAMاز رقم K326 مایهزنی شده و شاهد آن در همه زمانهای پس از مایهزنی از آن بیشتر بود، به غیر از روز سوم که اختلافشان معنیدار نشد. بیشترین میزان پروتئین کل در روزهای اول و پنجم و در رقم VAM مایهزنی شده مشاهده شد و کمترین مقدار در روزهای دوم و چهارم پس از مایهزنی و در رقم K326ثبت گردید.بیشترین میزان فنل کل در روز پنجم پس از مایهزنی ثبت شد و با سایر زمانها اختلاف معنیداری را در سطح یک درصد نشان داد. در ارقام مایهزنی شده مقدار فنل کل نسبت به شاهدبیشتر بود و اختلاف بین آنها در سطح احتمال یک درصد معنیدار شد.در ارقام مایهزنی شده میزان فعالیت آنزیم پراکسیداز نسبت به شاهد به طور معنیداری در رقم K326 از رقم VAMبیشتر بود. نتیجه گیری: میزان فعالیت آنزیم پراکسیداز و پلیفنلاکسیداز برگهای توتون رقم VAM در همه زمانهای پس از مایهزنی در سطح احتمال آماری یک درصد از رقم K326 کمتر بود.فعالیت آنزیمها بسته به نوع رقم، نوع تیمار مایه زنی و زمان پس از مایهزنی متغییر بود. میزان جذب نوری در رقم K326 به مراتب از رقمVAM بیشتر بود. همبستگی بین پارامترهای مذکور بسیار پایین بود و فقط بین فعالیت آنزیمهای پراکسیداز و پلیفنلاکسیداز همبستگی مثبت و نسبتا بالایی (546/0R2=) دیده شد.واژههای کلیدی:Potato virus Y، داس-الایزا، پروتئین کل، فنل کل، پراکسیداز و پلیفنلاکسیداز.
واژههای کلیدی:Potato virus Y
داس-الایزا
پروتئین
فنل
توتون
2015
11
22
129
153
https://jopp.gau.ac.ir/article_2672_1f875d951b1c5f1b4b14a22359842f57.pdf
پژوهشهای تولید گیاهی
2322-2050
2322-2050
1394
22
3
ارزیابی و مقایسه عملکرد چغندرقند در کشت بهاره و پاییزه در شهرستانهای مشهد و نیشابور با استفاده از یک مدل شبیهسازی
رضا
دیهیم فرد
سجاد
رحیمی مقدم
سابقه و هدف: استان خراسان بیشترین سطح زیر کشت چغندرقند بهاره را در کشور دارا میباشد که در این میان سهم دو شهرستان مشهد و نیشابور در این استان قابل توجه میباشد. با توجه به مصرف آب بالای چغندرقند بهاره و محدودیت آب در دو شهرستان نیشابور و مشهد نیاز به راهکاری برای مقابله با این چالش است. از جمله راهکارهای مقابله با چالش کم آبی، کشت پاییزه و استفاده از نزولات جوی میباشد. به همین دلیل این تحقیق به منظور مقایسه عملکرد اندام ذخیرهای کشت پاییزه با کشت بهاره چغندرقند و نیز تعیین مناسبترین تاریخ کاشت چغندرقند پاییزه در دو شهرستان مشهد و نیشابور در استان خراسان به انجام رسیده است. مواد و روشها: شبیهسازی رشد و نمو چغندرقند در کشت پاییزه و بهاره در شهرستانهای مشهد و نیشابور با مدل SUCROS در شرایط پتانسیل (بدون محدودیت آب، عناصر غذایی، آفات و بیماریها) انجام شد. واسنجی و اعتبارسنجی مدل با استفاده دادههای به دست آمده از دو آزمایش مستقل انجام شد. آزمایش اول به صورت فاکتوریل در چهار تکرار انجام شده بود و تیمارهای آزمایشی شامل سه رقم چغندرقند (فیاما، ماگنولیا و ناگانو) و چهار سطح نیتروژن (صفر، 80، 160 و 250 کیلوگرم در هکتار) بودند. آزمایش دوم در قالب فاکتوریل با چهار سطح آبیاری و چهار سطح نیتروژن (شاهد، 90، 180 و 270 کیلوگرم نیتروژن در هکتار از منبع اوره) اجرا شده بود. آزمایش های شبیهسازی به صورت فاکتوریل بر پایه طرح کاملا تصادفی انجام شد. ترکیب فاکتوریلی از شش تاریخ کاشت شامل دو تاریخ کاشت بهاره (15 اسفند و 15 اردیبهشت) و چهار تاریخ کاشت پاییزه (10 و 25 مهر، 10 و 25 آبان) و دو منطقه مشهد و نیشابور تیمارهای آزمایشی را تشکیل دادند.یافتهها: نتایج نشان داد که بیشترین وزن تر و خشک اندام ذخیرهای چغندرقند به ترتیب با مقادیر 104191 و 6/26047 کیلوگرم در هکتار مربوط به تاریخ کاشت 10 مهر بود. همچنین نتایج مقایسات گروهی این دو صفت نشان دهنده برتری تاریخ کاشتهای پاییزه نسبت به بهاره بود. از لحاظ بیشینه شاخص سطح برگ، طول دوره رشد و آسیمیلاسون ناخالص در طول فصل رشد نیز تاریخ کاشتهای پاییزه نسبت به بهاره برتری داشتند. از نظر کارایی مصرف آب تاریخ کاشت پاییزه نسبت به تاریخ کاشت بهاره برتری داشت، بطوریکه در تاریخ کاشت پاییزه کارایی مصرف آب 57/2 کیلوگرم ماده خشک اندام ذخیرهای به متر مکعب، در حالی که در تاریخ کاشت بهاره 67/1 کیلوگرم ماده خشک اندام ذخیره ای به متر مکعب برآورد شد.نتیجهگیری: به طورکلی نتایج بدست آمده از این آزمایش نشان داد که کشت پاییزه چغندرقند در شهرستانهای نیشابور و مشهد از مزایای قابل توجهی برخوردار است. کاشت پاییزه نسبت به تاریخ کاشت بهاره دارای بارندگی و کارایی مصرف آب بالاتر و تبخیر و تعرق کمتری است. با توجه به نیاز آبی نسبتا زیاد چغندرقند در بهار و تابستان، تاریخ کشت پاییزه و استفاده از نزولات آسمانی میتواند به تولید چغندرقند در منطقه کمک شایانی بکند. با توجه به نتایج به دست آمده برای دو منطقه مورد نظر تاریخ کاشتهای 10 و 25 مهر توصیه شد.
مدلسازی
آسیمیلاسیون
کارایی مصرف آب
2015
11
22
157
180
https://jopp.gau.ac.ir/article_2673_eb0ab7405c188579a405c9331ac555bd.pdf
پژوهشهای تولید گیاهی
2322-2050
2322-2050
1394
22
3
تهیه نقشه پراکنش و فلور علفهایهرز تابستانه باغات مرکبات شهرستان بندرگز با استفاده از سامانه اطلاعات جغرافیایی (GIS)
محمد حسین
جانعلی نژاد
حسین
کاظمی
معصومه
یونس ابادی
مارال
نیازمرادی
به منظور شناسایی فلور و تهیه نقشه پراکنش علفهایهرز تابستانه باغات مرکبات شهرستان بندرگز، در سال 1393 تعداد 101 باغ به عنوان نماینده باغات مرکبات این شهرستان انتخاب و گونههای علفهایهرز تابستانه، بر اساس الگوی w در این باغات نمونه برداری و شناسایی شدند. با استفاده از روابط موجود، تراکم، فراوانی، یکنواختی و غالبیت هرگونه بدست آمد. در هر باغ طول و عرض جغرافیایی و ارتفاع از سطح دریا مکان مورد نمونهبرداری توسط دستگاه GPS ثبت شد. اطلاعات بدست آمده با استفاده از نرمافزار Arc GIS نسخه 10 پردازش و نقشه پراکنش همهی علفهایهرز باغات مرکبات تهیه شد. نتایج نشان داد که در باغات مرکبات شهرستان بندرگز 28 گونه علف هرز تابستانه وجود دارد، که متعلق به 14 خانواده گیاهی میباشد. 25 درصد گونهها متعلق به خانواده گندمیان (Poaceae) و 18 درصد متعلق به خانواده آفتابگردان (Asteraceae) و بقیه به 12 خانواده گیاهی دیگر تعلق داشتند. در مجموع 68 درصد گونهها یکساله و 32 درصد گونهها چندساله، و 71 درصد دولپه و 29 درصد تکلپه میباشند. با توجه به شاخص غالبیت، مهمترین رستنیهای مزاحم در باغات مرکبات شهرستان بندرگز به ترتیب اهمیت عبارتند از: چایر (Cynodon dactilon)، با غالبیت نسبی 4/42 درصد، تاجخروس ریشهقرمز (.Amaranthus spp)، با غالبیت نسبی 36 درصد، اویارسلام (Cyperus rotundus) با غالبیت نسبی 6/32 درصد، و خرفه (Portulaca oleracea) باغالبیت نسبی 5/32 درصد.
واژههای کلیدی: شاخص غالبیت
فراوانی
یکنواختی
نقشه پراکنش
سامانه اطلاعات جغرافیایی
2015
11
22
181
201
https://jopp.gau.ac.ir/article_2674_b17ec010eb5a1635e496e4c04dead1ef.pdf
پژوهشهای تولید گیاهی
2322-2050
2322-2050
1394
22
3
تأثیر سطوح مختلف نیتروژن، کودهای زیستی و نانونیتروژن بر برخی صفات کمی و کیفی سویا ((Glycine max L. در منطقه داراب (استان فارس)
سمیّه
شعبانی
محسن
موحدی دهنوی
علیرضا
یدوی
منوچهر
دستفال
سابقه و هدف: سویا از جمله گیاهانی است که برای تولید محصول احتیاج به مقادیر فراوانی نیتروژن دارد. امروزه کودهای زیستی به عنوان جایگزینی برای کودهای شیمیایی نیتروژنه با هدف افزایش باروری خاک و تولید پایدار محصولات کشاورزی مطرح هستند. در این بین استفاده از باکتریهای همزیست با سویا و کود زیستی نیتروکسین، که حاوی مؤثرترین باکتریهای تثبیت کننده نیتروژن از جنس ازتو-باکتر و آزسپیریلیوم میباشد، و نانو کودهای حاوی نیتروژن، مورد توجه قرار گرفتهاند. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر سطوح مختلف نیتروژن، کودهای زیستی و نانونیتروژن بر برخی صفات کمی و کیفی سویا رقم ویلیامز انجام شد. مواد و روشها: آزمایش به صورت کرتهای خرد شده در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در 3 تکرار و با 12 تیمار در مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی فارس (داراب) در تابستان 1392 اجرا شد. عامل اصلی شامل نیتروژن معدنی (0، 75 و 150 کیلوگرم در هکتار از منبع اوره) و عامل فرعی منبع نیتروژن (ریزوبیوم جاپونیکوم، نانو نیتروژن، نیتروکسین و شاهد) بود. در این پژوهش عملکرد، اجزای عملکرد و محتوای روغن و پروتئین سویا اندازهگیری شدند. یافتهها: نتایج نشان داد که برهمکنش نیتروژن و منبع نیتروژن برای عملکرد دانه، شاخص برداشت، فاصله اولین غلاف از سطح خاک و پروتئین دانه معنیدار بود. بیشترین عملکرد دانه (2018 کیلوگرم در هکتار) در تیمار 75 کیلوگرم در هکتار نیتروژن به همراه کاربرد ریزوبیوم بدست آمد و کمترین میزان عملکرد دانه در تیمار بدون مصرف کود شیمیایی مشاهده شد. به طور کلی با افزایش کود نیتروژن مصرفی، وزن هزار دانه افزایش یافت. به طوری که بیشترین وزن هزار دانه (98/110 گرم) در سطح 150 کیلوگرم نیتروژن در هکتار مشاهده شد .بیشترین میزان عملکرد زیستی مربوط به کاربرد ریزوبیوم به میزان (4/4508 کیلوگرم در هکتار) بود. حداکثر شاخص برداشت (24/44 درصد) در تیمار 75 کیلوگرم در هکتار نیتروژن به همراه کاربرد ریزوبیوم بدست آمد. بیشترین فاصله اولین غلاف از سطح خاک (56/9 سانتیمتر) در تیمار کودی 150 کیلوگرم در هکتار نیتروژن همراه با کاربرد ریزوبیوم مشاهده شد. بیشترین میزان پروتئین دانه به ترکیب تیماری 150 کیلوگرم نیتروژن و تلقیح ریزوبیوم تعلق داشت. بیشترین درصد روغن هم در تیمار بدون مصرف کود و کمترین میزان آن در تیمار 150 کیلوگرم نیتروژن در هکتار بدست آمد. بیشترین عملکرد روغن از کاربرد ریزوبیوم جاپونیکوم (31/386 کیلوگرم در هکتار) ایجاد گردید. نتیجهگیری: بطور کلی برای تولید سویا رقم ویلیامز در منطقه داراب مصرف 75 کیلوگرم نیتروژن به همراه کاربرد باکتری ریزوبیوم پیشنهاد میگردد، که نسبت به مصرف 150 کیلوگرم نیتروژن (عرف منطقه) موجب کاهش مصرف کود شیمیایی نیتروژنه به میزان50 درصد میگردد.
تلقیح
روغن
سویا
نانو
نیتروکسین
2015
11
22
203
222
https://jopp.gau.ac.ir/article_2675_c825629b4e30e7a17e4d22d21160a709.pdf
پژوهشهای تولید گیاهی
2322-2050
2322-2050
1394
22
3
بررسی ویژگیهای گونه تازهوارد سوروفآبی (Echinochloa oryzoides) و گونه شایع سوروف (E. crus-galli) در رقابت با برنج
المیرا
محمدوند
علیرضا
کوچکی
مهدی
نصیری محلاتی
عباس
شهدی کومله
زینب
اورسجی
سابقه و هدف: سوروفآبی زودرس (E. oryzoides) به عنوان یک گونه تازهوارد و در نتیجه یک مهاجم بالقوه در مزارع برنج استان گیلان مطرح است. بررسی خصوصیات رقابتی این گونه و مقایسه آن با گونه شایع سوروف (Echinochloa crus-galli)، یکی از مهمترین علفهایهرز شالیزارهای استان گیلان، میتواند در تعیین امکان گسترش و مسئلهساز شدن آن در اگرواکوسیستم شالیزار مفید واقع شود. لذا در این پژوهش خصوصیات رقابتی دو گونه علفهرز مذکور با برنج مورد بررسی قرار گرفت.مواد و روشها: این پژوهش در مزرعه تحقیقاتی موسسه تحقیقات برنج کشور- رشت به صورت فاکتوریل و در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار به اجرا در آمد. تیمارها شامل گونه علفهرز (سوروف و سوروفآبی) و نسبت تراکم علفهرز: برنج (رقم هاشمی) در هرکپه (پنج سطح شامل4:0، 3:1، 2:2، 1:3 و 0:4 (علفهرز: برنج)) بود. با جایگزینی گیاهچههای برنج و علفهرز در هر کپه، تراکمهای مختلف ایجاد شد. جهت بررسی رشد و نمو برنج و علفهرز، 5 مرحله نمونهبرداری تخریبی به فواصل 14 روز و آخرین نمونهبرداری در هنگام رسیدگی گیاهزراعی (90 روز پس از نشاکاری) صورت گرفت.یافتهها: حدود 8 هفته پس از نشاکاری، بیشترین ارتفاع مربوط به سوروفآبی بود؛ اما در هنگام برداشت، ارتفاع سوروف بیشتر شد. 10 هفته پس از نشاکاری، شاخص سطح برگ سوروفآبی کمتر از سوروف بود که بیانگر دوام سطح برگ کمتر این گونه است. در هنگام برداشت، حدود 13 هفته پس از نشاکاری، وزن خشک برگ سوروفآبی بیشتر از سوروف و کل ماده خشک تولیدی این گونه کمتر از سوروف بود. بهطورکلی گونه تازهوارد ارتفاع نهایی، دوام برگ و تولید زیستتوده کمتری نسبت به سوروف داشت؛ اگرچه شروع پنجهدهی، توسعه برگ، غلافروی و ظهور پانیکول در آن سریعتر رخ داد. افزایش سهم هر گونه در نسبت کاشت سبب افزایش عمدة متغیرها به جز ارتفاع بوته شد؛ چنانکه افزایش تعداد گیاهچه سبب افزایش تعداد پنجه، سطح برگ، وزن خشک برگ و کل ماده خشک تولیدی در هر گونه شد. شاخص سطح برگ، وزن خشک برگ و زیستتوده در کلیه نسبتهای کاشت در علفهرز بیشتر از برنج بود. نتیجهگیری: رشد اولیه در گونة تازهوارد سریعتر و دورة رشد گیاه کوتاهتر از گونه شایع بود. ارتفاع نهایی، تعداد پنجه، شاخص سطحبرگ، حداکثر وزن خشک برگ و زیستتوده کل، بیانگر قابلیت رقابت بالاتر علفهرز نسبت به گیاهزراعی بود. بجز در نسبت یکعلفهرز : سهبرنج که تعداد نهایی پنجه مشابه بود؛ در کلیة نسبتها، علفهرز بر برنج برتری نشان داد؛ چنانکه حضور تنها یک بوته علفهرز توانست تولیدی برابر و در بیشتر موارد، بالاتر از سه بوته برنج داشته باشد. این نتایج حاکی از آنست که گونه تازهوارد سوروفآبی همانند گونه شایع سوروف، توانایی رقابت بالایی با برنج دارد.
تهاجم
قابلیت رقابت
نسبت کاشت
2015
11
22
224
241
https://jopp.gau.ac.ir/article_2676_4e8cffddc2c95e6f401edea786d3a660.pdf
پژوهشهای تولید گیاهی
2322-2050
2322-2050
1394
22
3
بررسی امکان افزایش کارایی دو علف کش پینوکسادن و کلودینافوپ با تغییر نحوه کاربرد این علف کش ها
زینب
اورسجی
محمد حسن
راشد محصل
احمد
نظامی
آسیه
سیاهمرگویی
سابقه و هدف: امروزه کاهش استفاده از علف کش ها و راهکارهای مختلفی مانندکاربرد خرد شده آنها که منجر به کاهش میزان مصرف می شود، مورد توجه قرار گرفته است. در کاربرد دزهای خرد شده، مقدار توصیه شده و یا کاهش یافته علف کش به گونه ای تقسیم می شود که (برای مثال) نیمی از آن در یک مرحله رشد گیاه زراعی و نیم دیگر در مرحله بعدی استفاده شود و در نهایت مجموع علف کش بکار رفته معادل میزان علف کش توصیه شده و یا هر مقدار کاهش یافته خواهد بود. در این روش در مقایسه با کاربرد یکباره علف کش، علف های هرز در بازه زمانی بیشتری کنترل می شوند. اگرچه استفاده از دزهای کاهش یافته برای کنترل علف های هرز، نیازمند اطلاعات دراز مدت از تاثیر آن بر جامعه و بانک بذر علف های هرز می باشد تا کاهش شدید عملکرد گیاه زراعی توسط افزایش بالقوه جامعه علف های هرز در آینده را به دنبال نداشته باشد. هدف از اجرای این آزمایش بررسی امکان کاهش مصرف علف کش های پینوکسادن و کلودینافوپ، با تغییر نحوه کاربرد این علف کش ها بود.مواد و روشها: آزمایش های گلخانه ای جهت مقایسه کارایی مصرف یکباره و خرد شده علف کش پینوکسادن در کنترل یولاف وحشی و علف کش کلودینافوپ در کنترل فالاریس انجام و تاثیر فاصله زمانی بین دو کاربرد علف کش در رهیافت خرد شده و نسبت های مختلف مورد استفاده در هر کاربرد، بررسی شد. این علف کش ها به دو صورت کاربرد یکباره و خرد شده اعمال شدند. تیمارهای کاربرد یکباره در چهار مرحله G1 (دو برگی) ، G2 (سه روز بعد از مرحله اول)، G3 (هفت روز بعد از مرحله اول) و G4 (14 روز بعد از مرحله اول) علف های هرز یولاف وحشی و فالاریس به کار برده شدند و در تیمارهای خردشده 50% یا 75% دز علف کش های مورد نظر در زمان G1 (مرحله 2 برگی) و بقیه آن (50% یا 25%) در زمان های G2 یا G3 یا G4 به کار برده شدند. تجزیه داده ها با روش های مقایسه ED90 انجام شد.یافتهها: نتایج نشان داد که با تاخیر در کاربرد علف کش، کارایی آن در هر دو روش کاربرد یکباره و خرد شده کاهش یافت ولی این کاهش در کاربرد یکباره شدیدتر بود. در میان نسبت های مختلف کاربرد، نسبت 75:25 در مقایسه با نسبت 50:50 تقریبا در تمام مراحل کاربرد، کارایی بیشتری در کنترل یولاف وحشی و فالاریس داشت. واکنش فالاریس به دزهای خرد شده متغیر بود و اگرچه رهیافت خرد شده کارایی کنترل مناسبی نشان داد ولی این کارایی تفاوت معنی دای با رهیافت یکباره کاربرد علف کش کلودینافوپ نداشت. نتیجهگیری: می توان نتیجه گیری کرد که در مراحل اولیه رشد علف هرز، کنترل مطلوبی توسط کاربرد یکباره علف کش ها بدست آمد اما هنگامی که علف های هرز در مراحل رشدی پیشرفته تری بودند کارایی تیمار کاربرد یکباره علف کش کاهش می یابد و کارایی تیمار کاربرد خرد شده بسته به نوع علف هرز می تواند موفق باشد (یولاف وحشی) و یا این که تفاوتی با کاربرد یکباره علف کش نداشته باشد (فالاریس).
دز-پاسخ
کاهش مصرف
کاربرد یکباره
کاربرد خرد شده
2015
11
22
243
260
https://jopp.gau.ac.ir/article_2677_c29f3c91ebe7f89213c17da6c9783be4.pdf
پژوهشهای تولید گیاهی
2322-2050
2322-2050
1394
22
3
بررسی رابطه مکانی توزیع پتاسیم خاک با صفات رشدی و عملکرد گندم دیم
مانیا
یوسفی
سید علیرضا
موحدی نائینی
حسینعلی
شمس آبادی
سابقه و هدف: بر اساس اصل"وجود اختلافهای زراعی در سطح مزرعه"، یک مزرعه چندین هکتاری دارای تفاوتهای اساسی در سطح پتانسیل زراعی در قسمتهای مختلف میباشد. بر همین اساس، رویش و رشد گیاه در نقاط مختلف مزرعه متفاوت است. با توجه به اهمیت کشت گندم در کشور و بالابودن سطح زیر کشت و میزان مصرف این محصول و همچنین زیاد بودن هزینههای کوددهی و اثرات مخربی که بقایای کودهای مورد استفاده در مزرعه گندم در آلودهکردن محیط زیست دارند، شناسایی و مطالعه نیاز گندم به کودهای مورد نیاز در مراحل مختلف رشد ضروری بهنظر میرسد و پیشنهاد میشود. مصرف مقدار مناسب کود بر اساس نقاط GPS (سیستم موقعیت یاب جهانی) و پیروی از روش کشاورزی دقیق موجب افزایش عملکرد در واحد سطح و کاهش مصرف کود و کاهش آلودگیهای زیست محیطی ناشی از استفاده بیش از حد کودهای شیمیایی خواهد شد. شروع کوددهی دقیق در بار اول مستلزم اطلاعات پتاسیم قابل استفاده خاک در نقاط GPS است. طبق تحقیقات گذشته در خاک-های مورد مطالعه، گیاهان حساسیت متفاوتی را نسبت به کمبود پتاسیم نشان دادهاند. بنابراین، میتوان در مرحله بهزراعی با شناخت دقیق و نقطه به نقطه مزرعه، شرایط مزرعه را بررسی و در جهت اصلاح و یکنواختی مزرعه گام برداشت. مواد و روشها: جهت تحقق هدف مذکور قطعه زمینی به مساحت 922 مترمربع واقع در مزرعه شماره 1 دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان در نظر گرفته شد. زمین مورد مطالعه به 40 پلات مساوی تقسیم و گندم دیم (لاین 17) در آن کشت گردید. طی دو مرحله، قبل از کشت و قبل از خوشهدهی، نمونه خاک از هر پلات برداشت و جهت انجام بررسیهای مربوطه به آزمایشگاه خاک انتقال یافت. یافتهها: با انجام بررسی های مربوطه مشخص گردید که عملکرد و نیاز کودی در نقاط مختلف زمین یکسان نبوده و مستلزم اعمال کود به مقدارهای متفاوت در هر قسمت از زمین میباشد. بر اساس نتایج بررسیها، کمینه و بیشینه میزان عملکرد بهدست آمده در نقاط مختلف زمین بهترتیب 2999 و 4585 کیلوگرم در هکتار بوده است. مقدار پتاسیم اندازهگیری شده طی دو مرحله مذکور،بیشترین همبستگی را با نمونههای خاک قبل از کشت داشته و مقدار کمینه و بیشینه پتاسیم اندازه گیری شده بهترتیب 25/180و93/483 میلیگرم بر کیلوگرم بهدست آمده است. با توجه به مقایسه نتایج بهدست آمده، همپوشانی خوبی بین عملکرد گندم و مقدار غلظتهای بهدست آمده از اندازهگیری پتاسیم خاک وجود دارد. این همپوشانی در زمان قبل از کشت نسبت به زمان قبل از خوشهدهی بهتر و بیشتر است. نتیجهگیری: بر اساس نتایج تحقیق حاضر در منطقه مورد مطالعه، در کشت گندم شیوه مدیریتی با پیروی از روش کشاورزی دقیق برای تولید پایدار توصیه میگردد که با استفاده از آن میتوان برآورد دقیقتر و مناسبتری از میزان نیاز خاک جهت اعمال کود داشت.واژههای کلیدی: استان گلستان، کشاورزی دقیق، GPS
استان گلستان
کشاورزی دقیق
GPS
2015
11
22
261
276
https://jopp.gau.ac.ir/article_2678_1ab405e8274b2986f0ecf807eee30e4b.pdf
پژوهشهای تولید گیاهی
2322-2050
2322-2050
1394
22
3
اثر ریزگردها بر فلئورسانس کلروفیل و خصوصیات فتوسنتزی نیشکر (Saccharum officinarum L.) دراهواز
ناجی
سیاحی
موسی
مسکر باشی
پیمان
حسیبی
محمود
شمیلی
چکیده مبسوط فارسی سابقه و هدف: نیشکر با نام علمی(Saccharum officinarum L.) از تیره Poaceae گیاهی چند ساله و بومی مناطق گرم قاره آسیا میباشد. نسبت Fv/Fm تخمینی از حداکثر عملکرد کوانتومی فتوسیستم دو است. تحت شرایط تنش،Fv/Fm کاهش می یابد، این کاهش به علت فعالیت کم مراکز واکنش فتوشیمیایی دو و کاهش پروتئینهای مسئول حمل الکترون آب به کلروفیلa می باشد. ریزگرد باعث بستن دهانه روزنه شده و باعث افزایش دمای برگ، عدم تهویه مناسب، عدم تعرق و عدم ورود CO2 به برگ میشود، از طرفی تجمع ریزگرد بر گیاه باعث ایجاد حالت سایه بر گیاه میشود و فتوسنتز برگ را کاهش میدهد. از آنجاییکه گیاه نیشکر بیشترین سطح زیر کشت در منطقه دارد، بنابراین مطالعه و بررسی اثر پدیده ریزگرد بر این گیاه در منطقه ضروری به نظر میرسد. مواد و روش ها : این آزمایش با هدف مطالعه اثرات ریزگرد، در محیط کنترل شده گلخانه موسسه تحقیقات نیشکر شرکت توسعه نیشکر و صنایع جانبی در سال زراعی 1393-1392 اعمال گردید. این آزمایش درقالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در چهار تکرار و چهار تیمار انجام گرفت. تیمارها شامل شاهد (بدون اعمال ریزگرد)، ماهانه یکبار، دو هفته یکبار، هفتهای یکبار اعمال ریزگرد بودند. جهت جداسازی و انجام صحیح ریزگرد روی هر تیمار، از چهار پایه فلزی ساخته شده با لولههای نیم اینچ گالوانیزه به ارتفاع 2 متر، طول 3 متر و عرض یک متر، استفاده شد. تیمار مورد نظر توسط پلاستیک نازک شفاف پوشانده گردید و در دو طرف بالای آن، دو دستگاه فن کار گذاشته شد. برای کاشت، از قلمههای واریتهCP69-1062 استفاده گردید. در این آزمایش، صفات Fv/Fm (بیشینه عملکرد کوانتومی فتوسیستم دو در شرایط سازگار با تاریکی)، ) NPQخاموشی غیرفتوشیمیایی)، qP (خاموشی فتوشیمیایی)، ΦPSII (عملکرد کوانتومی فتوسیستم دو در شرایط سازگار با نور)، عدد SPAD، آهنگ فتوسنتز، غلظت CO2زیر روزنهای، شار تعرق، دمای برگ و PAR، آسکوربیت، نشت الکترولیت و درصد قند محاسبه شد. یافته ها: نتایج نشان داد که ریزگرد باعث کاهش مقادیر Fv/Fm، qP، ΦPSII، آهنگ فتوسنتز، شار تعرق، غلظت CO2 زیر روزنهای، PAR و مقدار قند شد ولی مقادیر NPQ، عدد SPAD و درجه حرارت برگ را افزایش داد. همبستگی مثبت و معنیداری بین رسانایی روزنهای با فتوسنتز، تعرق و CO2 زیر روزنهای مشاهده شد، که نشان از محدودیت روزنهای در ورود گازها به درون سلول داشت. در شرایط شدت نور کم در اثر اعمال ریزگردها، تولید قند کاهش معنیداری نشان داد. نتایج نشان داد که qP همبستگی بالایی با Fv/Fm نشان داد، لذا کاهش qP سبب کاهش Fv/Fm شد. نتیجه گیری: در اثر تنش ریزگرد و کاهش ظرفیت کئینون A، انتقال الکترون به فتوسیستم یک کاهش یافت و باعث اتلاف انرژی نورانی جذب شده به شکل فلئورسانس گردید و در واقع در جریان برانگیختگی کلروفیل، NPQبر qP غلبه داشت و لذا عملکرد کوانتومی فتوسنتز، کاهش و دمای برگ به سبب بسته شدن روزنه ها و کاهش هدایت روزنهای، افزایش یافت و تلفات انرژی به شکل نور و گرما، افزایش پیدا کرد. کاهش قند به این دلیل است که بسیاری از آنزیمهای درگیر در احیای قندها طی سیکل کالوین صرفاَ با شدت نور مناسب، فعال میگردند. با توجه به اینکه مولفه Fv/Fm بیشترین همبستگی را با اغلب صفات مورد بررسی طی تنش نشان داد، لذا میتوان از آن به همراه qP و NPQ به عنوان شاخصهای بررسی گیاه نیشکر تحت تنش ریزگرد بهره گرفت.
واژه های کلیدی: حداکثر عملکرد کوانتومی فتوسیستم دو
خاموشی فتوشیمیایی
خاموشی غیرفتوشیمیایی
2015
11
22
277
293
https://jopp.gau.ac.ir/article_2679_b0304eef9147a23b54fa5de8ee2bbae4.pdf
پژوهشهای تولید گیاهی
2322-2050
2322-2050
1394
22
3
تأثیر مکش خاک و شوری آب بر عملکرد و اجزای عملکرد پنبه
پیمان
افراسیاب
معصومه
دلبری
رسول
اسدی
احسان
محمدی
چکیده:سابقه و هدف:کمبود آب و شوری آن در مناطق خشک و نیمهخشک، دو عامل محدود کننده تولیدات کشاورزی میباشند. توجه به بهـبود و اصلاح انواع روشهای آبیـاری سطـحی و نیز مـکـانیزه کردن این روشها برای افزایش رانـدمان آبیـاری و بالا بردن یکنواخـتی توزیع آب در سطح مزرعه، از اهمیت خاصی برخوردار است. از طرف دیگر سطح زیرکشت پنبه در استان کرمان غالباً منحصر به منطقه ارزوئیه میباشد که با مساحتی حدود 2500 هکتار، قابلیت تولید حدود 5/2 تن وش پنبه در هکتار را داراست، لذا بهدلیل کمبود منابع آب با کیفیت مناسب در استان کرمان، هدف تحقیق حاضر، بررسی تأثیر توأم کمآبیاری و شوری بر عملکرد و اجزای عملکرد پنبه میباشد.مواد و روش:در این تحقیق بهمنظور بررسی تأثر شوری بر عملکرد و اجزای عملکرد پنبه در شرایط اعمال سطوح مختلف پتانسیل ماتریک خاک در منطقه ارزوئیه استان کرمان، آزمایشی با استفاده از سیستم آبیاری شیاری در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار طی دو سال زراعی 1391 و 1392 اجرا گردید. این آزمایشی بهصورت اسپلیت پلات و در قالب طرح پایه بلوکهای کامل تصادفی که دارای چهار سطح پتانسیلی (45=1I، 55=2I، 65=3I و 75=4I کیلو پاسکال جهت شروع آبیاری) بهعنوان عامل اصلی و سه سطح شوری آب (5/1 =1EC، 5/4 =2EC و 5/7 =3EC دسیزیمنسبرمتر) بهعنوان عامل فرعی بود، در سه تکرار اجرا گردید. یافتهها:نتایج حاصل از بررسی عملکرد و اجزای عملکرد پنبه در شرایط اعمال توأم کمآبیاری و شوری تحت سیستم آبیاری شیاری نشان داد که صرفهجویی 1150 مترمکعبی آب (7/11 درصد) بین نقاط پتانسیلی 45 و55 کیلو پاسکال جهت شروع آبیاری، در شرایطی باعث کاهش 3/7 درصدی عملکرد محصول، 7/7 درصدی تعداد غوزه در بوته و 4/11 درصدی ارتفاع بوته و وزن غوزه شده که افزایش 8/4 درصدی کارآیی مصرف آب، را درپی داشته است. همچنین اعمال سطح شوری 5/4 دسیزیمنسبرمتر در مقایسه با سطح شوری 5/1 دسیزیمنسبرمتر در کشت پنبه سبب کاهش 6/8 درصدی عملکرد و کارآیی مصرف آب، 2/4 درصدی وزن غوزه و 4/8 درصدی تعداد غوزه در بوته شد اما از لحاظ آماری تمامی صفات مذکور در هر دو تیمار مورد بررسی در یک گروه آماری قرار گرفتند.نتیجهگیری:با توجه به نتایج بدست آمده، میتوان اذعان داشت که افزایش راندمان آبیاری در سیستم آبیاری شیاری در مناطق خشک و نیمهخشک کشور میتواند نقش بسزایی در صرفهجویی مصرف آب و کاهش هزینههای انرژی داشته باشد. همچنین با توجه به روند افزایش شوری منابع آب، اعمال نقطه پتانسیلی 55 کیلو پاسکال در شرایط استفاده از آب با شوری 5/4 دسیزیمنس بر متر میتواند در افزایش عملکرد، کارآیی مصرف آب و سطح زیرکشت پنبه نقش موثری داشته باشد.
آبیاری شیاری
مکش خاک
تنش شوری
کارآیی مصرف آب
2015
11
22
295
311
https://jopp.gau.ac.ir/article_2680_3ff9d951bbd9dbf09767d3a483e38f8e.pdf
پژوهشهای تولید گیاهی
2322-2050
2322-2050
1394
22
3
بررسی روشهای مختلف مدیریت علفهرز انگل سس درختی (Cuscuta monogyna) در پرچینهای برگ نو (Ligustrum vulgar)
ریحانه
عسگرپور
رضا
قربانی
نرگس
پورطوسی
علیه
گنجی
فرنوش
فلاح پور
سابقه و هدف: گیاه برگ نو (Ligustrum vulgare) یکی از مهمترین گیاهان در طراحی فضای سبز ایران است. این گیاه بهدلیل سازگاری به شرایط نامساعد محیطی، کشت گستردهای در فضاهای سبز شهری دارد. در سالهای اخیر، حمله انگل سس درختی (Cuscuta monogyna) به پرچینهای برگ نو، مشکلاتی را برای مدیریت فضای سبز در مشهد ایجاد کرده است. علفهرز سس (Cuscuta spp.)، انگل اجباری بسیاری از خانوادههای گیاهی است و بهدلیل پراکنش جغرافیایی وسیع همراه با دامنه میزبانی بالا و روشهای ناکارآمد مدیریتی به یکی از خسارتزاترین گونههای انگل تبدیل شده است. از آنجا که این انگل از نظر جنبههای بیولوژیکی و اکولوژیکی بسیار موفق است، یک استراتژی کنترلی نمیتواند کنترل مناسب اقتصادی فراهم کند. از این رو، باید مدیریت تلفیقی برای کنترل آن مورد توجه قرار گیرد. بنابراین، این تحقیق بهمنظور بررسی روشهای مختلف مدیریتی علفهایهرز شامل کنترل مکانیکی (سرزنی و شعله افکن)، شیمیایی و بیولوژیک برای کنترل سس بر روی برگ نو طی دو سال در فضای سبز مشهد انجام گردید. مواد و روشها: آزمایشی در فضای سبز مشهد در سالهای 1389-1388 و 90-1389 انجام شد. دو منطقهای که آلودگی تقریباً یکنواختی به سس داشتند، برای اجرای طرح در دو سال انتخاب شد. در سال اول، آزمایش در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با چهار تکرار انجام شد. تیمارها شامل کنترل شیمیایی ]علفکشهای تریفلورالین (ترفلان 48 درصد)، کلرتال دیمتیل (داکتال 75 درصد) و گلایفوسیت (رانداپ 41 درصد)[ و مکانیکی (سرزنی و شعله افکن) بودند. تیمار سرزنی دارای دو سطح یکبار سرزنی و دوبار سرزنی بود. در سال دوم، آزمایش در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با سه تکرار انجام شد. تیمارها شامل دو جدایه قارچ بیماریزا، علفکش رانداپ و تلفیق کاربرد علفکش با هر یک از جدایههای قارچ بودند.یافتهها: نتایج سال اول نشان داد که هر سه علفکش، سس درختی را بهطور معنیداری بر روی پرچین برگ نو کنترل کردند، بهطوریکه 84 تا 98 درصد کاهش رشد سس درختی نسبت به شاهد مشاهده شد و داکتال بهترین اثر را داشت. تیمار دوبار سرزنی به طور معنیداری باعث کاهش آلودگی سس بر روی پرچین برگ نو شد (شکل 1). وزن خشک سس در تیمار دوبا سرزنی، 8/16 گرم بر مترمربع بود که توسعه سس بر روی میزبان را درمقایسه با شاهد 71 درصد کاهش داشت. یکبار سرزنی با تحریک رشد شاخ و برگ جدید برگ نو، محیط مناسبی را برای رشد سسهای باقیمانده روی میزبان ایجاد کرد، البته تفاوت معنیداری با شاهد نداشت. کاربرد شعله افکن نیز در کاهش وزن سس مؤثر بود، بهطوریکه وزن خشک سس را در مقایسه با شاهد به یک سوم کاهش داد. نتایج سال دوم نشان داد که کاربرد دو جدایه قارچ بهتنهایی تفاوت معنیداری با شاهد نداشتند. با اینحال، تلفیق هر دو جدایه با علفکش تأثیر معنیداری بر کاهش رشد سس درختی داشتند، بهطوریکه تلفیق جدایه قارچsp. Fusarium و sp. Alternaria با رانداپ، رشد سس درختی را بهترتیب 60/83 و 19/81 درصد نسبت به شاهد کاهش دادند.نتیجهگیری: نتایج این تحقیق نشان داد که با کاربرد مدیریت تلفیقی میتوان سس را کنترل کرد و با استفاده از روشهای غیر شیمیایی، مصرف علفکش را کاهش داد. تیمارهای دوبار سرزنی، شعلهافکن و تلفیق رانداپ با عوامل بیولوژیک در کنترل علفهرز سس موفق بودند. با کاربرد روشهایی که مانع تولید بذر سس شده یا بنیه بذور آن را کاهش دهد، میتوان آلودگی را در سالهای بعد کاهش داد.
علفکش
سرزنی
شعله افکن
کنترل بیولوژیک
2015
11
22
313
327
https://jopp.gau.ac.ir/article_2681_f4ce418f1164657ea24d522b9ba866ce.pdf
پژوهشهای تولید گیاهی
2322-2050
2322-2050
1394
22
3
واکنش تعدادی از ژنوتیپهای امیدبخش گندم نان به قارچ عامل لکه برگی سپتوریایی
الهام
محمودی
اکرم
آق مولایی
شعبان
کیا
سعید
نصرالله نژاد
سابقه و هدف: بیماری لکه برگی سپتوریایی با عامل قارچی Mycosphaerella graminicola (Fuckel) J. Schroeter (Anamorph: Septoria tritici Roberge) یکی از مخربترین بیماریهای برگی گندم در دنیا به شمار میرود، که خسارت جهانی آن در سالهای طغیان بالغ بر 30 تا 53 درصد است. قارچ عامل بیماری یک آسکومیست هتروتال دوقطبی است که چرخه جنسی آن در طول فصل زراعی، با توجه به شرایط محیطی مساعد، تکرار میشود. با توجه به ایجاد مقاومت نسبت به قارچکشها در سویههای قارچ عامل بیماری و نیز اثرات زیانبار این قارچکشها بر محیط زیست، مؤثرترین روش مقابله با این بیماری استفاده از ارقام مقاوم است. از طرفی طی دهههای اخیر این بیماری به دلیل استفاده از ارقام حساس، زودرس و نیمه پاکوتاه که به دلیل عملکرد بالا و مقاومت به برخی بیماریها از جمله زنگها در سطح وسیع کشت شدهاند، در نقاط مختلف دنیا گسترش و اهمیت زیادی پیدا کرده است. شناسایی منابع مقاومت به بیماری در ژنوتیپهای گندم و انتخاب لاینهای مقاوم یکی از اساسیترین مؤلفهها در تدوین برنامههای موفق اصلاح برای مقاومت به بیماری است. هدف از این پژوهش مقایسه میزان مقاومت در لاینهای مختلف گندم و شناسایی ارقام با بیشترین سطح مقاومت در برابر لکه برگی سپتوریایی میباشد. مواد و روشها: در این پژوهش واکنش 40 لاین گندم مربوط به اقلیم مرطوب شمال و رقم تجن به عنوان شاهد، نسبت به بیماری لکه برگی سپتوریایی، در شرایط مزرعه در سال زراعی 93-1392 با ایجاد آلودگی مصنوعی در مرحله پنجهزنی مورد ارزیابی قرار گرفت. به این منظور مراحل جداسازی و خالصسازی قارچ عامل بیماری و سپس تهیه زادمایه جهت مایهزنی انجام شد. سپس آلودگی مصنوعی ژنوتیپهای کشت شده، با پخش کردن برگهای آلوده و تلقیح سوسپانسیون اسپور صورت گرفت. در نهایت تجزیه آماری دادههای یادداشت برداری شده با استفاده از نرمافزار SAS و مقایسه میانگینها طبق آزمون LSD انجام شد. واکنش ژنوتیپ ها براساس میزان سطح نکروز برگ و محاسبه سطح زیر منحنی پیشرفت بیماری (AUDPC) ارزیابی شد. یافتهها: طبق نتایج، ژنوتیپها از نظر میزان سطح نکروز برگ در سطح احتمال 1% باهم اختلاف معنیدار داشتند. این اختلاف بیانگر تفاوتهای ژنتیکی بین ژنوتیپها از نظر حساسیت و مقاومت به بیماری میباشد. مقایسه میانگین سطح نکروز برگ در ژنوتیپهای مورد بررسی براساس آزمون LSD، آنها را در گروههای مختلف قرار داد. بررسی مقایسه میانگینها نشان داد که لاینهای شماره 27(N-91-6) و 10(N-92-9) به ترتیب حساسترین و مقاومترین ژنوتیپها از نظر سطح نکروز برگ و شدت آلودگی بودند. از نظر سطح زیر منحنی پیشرفت بیماری، بیشترین مقدار AUDPC مربوط به لاین شماره 27 و کمترین مقدار مربوط به لاین شماره 10 بود. همچنین نتایج تجزیه خوشهای ژنوتیپهای مورد بررسی، بر اساس میانگین درصد پوشش پیکنید سطح برگها، آنها را در دو گروه قرار داد. ژنوتیپهایی با واکنش حساس در گروه اول قرار گرفتند و گروه دوم نیز شامل ژنوتیپهایی با واکنش نیمه مقاوم بود. نتیجهگیری: طبق نتایج بدست آمده از تحقیق حاضر، از بین لاینهای مورد استفاده دو لاین شماره 10(N-92-9) و 19(N-92-18)، نسبت به بیماری لکه برگی سپتوریایی واکنش نیمه مقاوم نشان دادند و سایر لاینها در گروههای حساس و نیمه حساس قرار گرفتند. بنابراین میتوان در برنامههای بهنژادی و ایجاد ارقام مقاوم به بیماری لکه برگی سپتوریایی از دو لاین شماره 10 و 19 استفاده کرد.
گندم
سپتوریوز برگی
مقاومت
نکروز برگ
Mycosphaerella graminicola
2015
11
22
329
335
https://jopp.gau.ac.ir/article_2682_5d9b2e6afc0b3ec338b1273d15243dea.pdf
پژوهشهای تولید گیاهی
2322-2050
2322-2050
1394
22
3
تأثیر کم آبیاری بر عملکرد، اجزای عملکرد و کارآیی مصرف آب عدس در خرم آباد
مریم
صارمی
بهمن
فرهادی
عباس
ملکی
معصومه
فراستی
سابقه و هدف: علیرغم اینکه بیش از 90 درصد آب مصرفی کشور در بخش کشاورزی مصرف میشود آب مهمترین عامل محدود کنندهی توسعه کشاورزی در ایران میباشد. در طول چند سال اخیر افزایش بهره وری مصرف آب کشاورزی از طریق اعمال روشهای کمآبیاری یکی از موضوعات مورد مطالعه محققین و برنامهریزان کشاورزی بوده است. اگرچه استان لرستان یکی از استان-های تولید کننده عمده عدس میباشد تاکنون اثرات کمآبیاری بر روی عملکرد این محصول در این استان و حتی استانهای همجوار مطالعه نشده است. لذا این مطالعه به منظور بررسی تأثیر کمآبیاری بر عملکرد و اجزای عملکرد عدس (رقم گچساران)، در خرم آباد واقع در استان لرستان انجام شد.مواد و روشها: یک آزمایش مزرعهای در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با چهار تیمار آبیاری (شامل 100، 75، 50 و 25 درصد تبخیر- تعرق واقعی گیاه عدس حاصل از میکرولایسیمتر) در چهار تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه لرستان اجرا گردید. میانگین تبخیر و تعرق اندازهگیری شده در چهار میکرولایسیمتر واقع در مزرعه آزمایشی به عنوان نیاز آبی تیمار 100 درصد (تیمار شاهد) در نظر گرفته شد. نیاز آبی سایر تیمارها متناظر با توجه به درصد آبیاری مربوطه (75، 50 و 25 درصد) محاسبه شد. حجم آب آبیاری برای هر کدام از تیمارها با توجه به نیاز آبی، سطح کرت و راندمان ابیاری (75 درصد) محاسبه گردید. در زمان برداشت تعداد 10 بوته بطور تصادفی از دو ردیف میانی هر کرت برداشت شد و صفاتی از قبیل ارتفاع بوته، تعداد شاخههای اصلی، تعداد شاخه در بوته، تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در بوته، عملکرد بیولوژیک، عملکرد دانه، کارآیی مصرف آب (بر اساس عملکرد دانه) و بهرهوری آب (با توجه به متوسط قیمت عدس در لرستان) اندازهگیری و محاسبه شد. در نهایت تجزیه و تحلیل آماری نتایج شامل تجزیه واریانس و مقایسه میانگینها به روش آزمون دانکن در سطح احتمال پنج درصد و با استفاده از نرمافزار MSTATC انجام شد.یافتهها: نتایج این پژوهش نشان داد که تیمار 25 درصد نیاز آبی و 75 درصد نیاز آبی به ترتیب با 1022 و 1381 کیلوگرم در هکتار، کمترین و بیشترین عملکرد دانه را داشتند. کارآیی مصرف آب و بهرهوری آب در تیمار 25 درصد نیاز آبی و 50 درصد نیاز آبی دارای بیشترین مقدار و در تیمار 100 درصد نیاز آبی دارای کمترین مقدار بود. آنالیز آماری نتایج بیانگر این بود که مقدار آبیاری، اثر معنیداری (در سطح 1٪) بر صفات تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در بوته، عملکرد بیولوژیک، عملکرد دانه، کارآیی مصرف آب و بهرهوری آب داشت.نتیجهگیری: با توجه به بالا بودن کارآیی مصرف آب و بهرهوری آب در تیمار 50 درصد نیاز آبی و تفاوت اندک عملکرد آن با تیمار 100 درصد نیاز آبی میتوان در شرایط محدودیت آب پیشنهاد نمود که 50 درصد نیاز آبی عدس تأمین گردد.
کم آبیاری
عملکرد
عدس
تیمار آبیاری
کارآیی مصرف آب
2015
11
22
337
342
https://jopp.gau.ac.ir/article_2683_2aeb4ae447303d75fdd0b2496762fa4b.pdf
پژوهشهای تولید گیاهی
2322-2050
2322-2050
1394
22
3
لیست داوران
2015
11
22
1
1
https://jopp.gau.ac.ir/article_2685_4203fc947c336676bc08f4eae593b6e8.pdf
پژوهشهای تولید گیاهی
2322-2050
2322-2050
1394
22
3
چکیده های انگلیسی
2015
11
22
1
34
https://jopp.gau.ac.ir/article_2687_e16085a503eb396d55b017bd937d7ff1.pdf